اتنا

دوستی

اتنا

دوستی

اهنگ زندان

کیستم مرغ زبونی که پری نیست مرا

زیر بام فلکی رهگذری نیست مرا

موی ژولیده جوانی ز جهان غافل ومست

که بجز خوردن وخفتن هنری نیست مرا

همه گویند که گیتی ست یکی دشت فراخ

گر چنین ست چرا زان خبری نیست مرا

مردمان گویند انجاست جهان دگری

نیک ملکی که بدان ملک دری نیست مرا

هست انجا گلی و گلبنی روز وشبی

که از انها همه جز شب اثری نیست مرا

هر کسی را پدر رنجبری انجا هست

اگر این ست چرا پس پدری نیست مرا

مادری هست وزنی هست وثمرهایی هست

که بجزحیرت از انها ثمری نیست مرا

همه خسبند شب وصبح به شادی خیزند

من همه شب به گمانم سحری نیست مرا

ای خداوند تو دانی که مرا هم پدری ست

چون جوانان دگر نامزد سیمبری ست

دلربایی ست در انجا که خریدار من ست

به امید من وعشق من و گلزار من ست

غم او چشمه چشمان گهربار من ست

در همه رنج و بلا تکه گه ویار من ست

چشم افسونگر او ترک کماندار من ست

دل او بسته به زلف من ورخسار من ست

چهر تابنده او شمع شب تار من ست

یار شیرین لب وشیرین فسونکار من ست

من گرفتارم و او نیز گرفتار من ست

گر سبک روح من اینجا سحری پر گیرد

جای من قبر مرا بوسد و در بر گیرد

یاد باد ان شب کاندر بر بید کهنی

با منش بود زپندار جوانی سخنی

ریخته بر سر دوش از دو سویش خرمن مشک

انهمه مشک که بودش شکنی در شکنی

اندکی چهره بر افروخته از شرم وحیا

کش همی بوسه زدم بر لب وشیرین دهنی

او شده زخمه زن عشق و منش از سر شور

بوسه بر تار سیه زلف زنان چون وثنی

من همی گفتم تا کی خریدار من ست

او همی گفت که تا هستش جانی وتنی 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد