هر در که زنم خانه رسوایی بود
هر یار که دیدم بت هر جایی بود
یک همدم دل نیافتم در همه عمر
جز غم که مرا مونس تنهایی بود
خدایا هر که با من اشنا شد
دو روزی دیرو زود از من جدا شد
نمی دانم از اول بی وفا بود و
یا نازش کشیدم بی وفا شد
در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه زنده کش مرده پرست
تا هست به زلت بکشندش ز جفا
تا مرد به عزت ببرندش سر دست