-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 شهریورماه سال 1387 22:13
SALAM
-
سلام
شنبه 18 اسفندماه سال 1386 13:42
سلام من به کبوتر به اشنای همیشه به چشمهای نجیبش همان غرای همیشه سلام من به نگاهی که عشق را به من اموخت به من غریب ترین کس به این گدای همیشه به یک اشاره شیرین مرا دوباره صدا کن که در کنار تو باشم ولی برای همیشه گشودم دفتری از قلب سوزان به پهنایی افلاک فروزان رواقی بهر بیداری شبها چراغی از برای تیره روزان بسترم صدف خالی...
-
اهنگ زندان
شنبه 4 اسفندماه سال 1386 23:00
کیستم مرغ زبونی که پری نیست مرا زیر بام فلکی رهگذری نیست مرا موی ژولیده جوانی ز جهان غافل ومست که بجز خوردن وخفتن هنری نیست مرا همه گویند که گیتی ست یکی دشت فراخ گر چنین ست چرا زان خبری نیست مرا مردمان گویند انجاست جهان دگری نیک ملکی که بدان ملک دری نیست مرا هست انجا گلی و گلبنی روز وشبی که از انها همه جز شب اثری نیست...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 بهمنماه سال 1386 20:26
در اغوشم فشردم گفت مردم چه لذتها که از عشق تو بردم شب دیگر در اغوش دگر بود خدایا کاش کمتر می فشردم از بس چشیدم لب شیرین شکرت را از شهد لبانت مرض قند گرفتم گر با تو باشم دست در اغوش کنم غمهای گذشته را فراموش کنم تو جام شراب ارزو های منی بگذار تو را به جای می نوش کنم بیا در کنارت شبی سر کنم زجام لبانت لبی تر کنم بگیرم...
-
راز شب
شنبه 27 بهمنماه سال 1386 19:37
شب چو بوسیدم لب گلگون او گشت لرزان قامت موزون او زیر گیسو کرد پنهان روی خویش ماه را پوشید با گیسوی خویش گفتمش ای روی تو صبح امید در دل شب بوسه ما را که دید قصه پردازی در این صحرا نبود چشم غمازی بسوی ما نبود غنچه خاموش او چون گل شکفت بر من از حیرت نگاهی کرد وگفت با خبر از راز ما گردید شب بوسه ای دادیم وانرا دید شب بوسه...
-
زندگی
دوشنبه 15 بهمنماه سال 1386 20:54
چه سخت است زندگی کردن به یک بیهوده دل بستن چه سخت است زندگی کردن برای ماندن و رفتن
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 بهمنماه سال 1386 17:32
با کمال احتیاج از خلق استغنا خوش است با دهان تشنه مردن بر لب دریا خوش است
-
ویرانی
دوشنبه 8 بهمنماه سال 1386 08:46
چنان دل کندم ازدنیا که شکلم شکل تنهایی ست ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشایی ست مرا در اوج می خواهی تماشا کن تماشا کن دروغ این بودم از دیروز مرا امروز حاشا کن در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها فقط اسمی بجا مانده از انچه بودم وهستم دلم چون دفترم قال وقلم خشکیده در...
-
َََََََعشق
جمعه 5 بهمنماه سال 1386 17:54
عشق یعنی مستی ودیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی سجده ای با چشم تر عشق یعنی سر به دار اویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی مست و بی پروا شدن عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن عشق یعنی انتظار وانتظار عشق یعنی هر چه بینی عکس یار عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی در...
-
استاد
جمعه 5 بهمنماه سال 1386 02:32
از پس شیشه عینک استاد سرزنش بار به من می نگرد باز در چهره من می خواند که چه ها بر دل من می گذرد می کند مطلب خود را عنوان بچه ها عشق گناهست گناه وای اگر بر دل نو خاسته ای لشکر عشق بتازد بیگاه می نشینم همه ساعت خاموش با دل خویشتنم غوغایی ست ساکتم گر چه به ظاهر اما با دل خویشتنم غو غایی ست مبصر امروز چو اسمم را خواند بی...
-
حضرت زینب
جمعه 21 دیماه سال 1386 18:18
ای همسفر زینب رفتیم خداحافظ ای تاج سر زینب رفتیم خداحافظ گر مانده تو را پیکر در کربلا بی سر ما با سر بی معجر رفتیم خداحافظ ای پادشه خوبان ای تشنه لب عریان از کوی تو سرگردان رفتیم خداحافظ ما جمع پریشانیم سر گشته وحیرانیم بر ناقه عریانیم رفتیم خداحافظ
-
علی اصغر(ع)
پنجشنبه 20 دیماه سال 1386 23:24
بخواب ای نو گل پژ مرده پر پر بخواب ای غنچه افسرده اصغر بخواب اسوده اندر دامن خاک ندیده دامن پر مهر مادر بخواب وخواب راحت کن شب وروز که خاموشست صحرا بار دیگر نمی اید صدای تیر وشمشیر نه دیگر نعره الله اکبر همه افتاده در خوابند وخاموش تویی صحرا وچندین نش بی سر نترس ای کودک شش ماهه من که اینجا خفته هم قاسم هم اکبر مگر باز...
-
گنه
پنجشنبه 20 دیماه سال 1386 00:20
مپرس از من که بودم یا که هستم گنه کارم ولی دل بر تو بستم اگر باشد گناه عالمینم چه غم دارم که غم خوار حسینم
-
کر بلا
پنجشنبه 20 دیماه سال 1386 00:07
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم کربلا منتظر ماست بیا تا برویم ایستادست به تفسیر دیانت خورشید انسوی واقعه پیداست بیا تا برویم خاک در خون خدا می شکفد می بالد اسمان غرق تماشاست بیا تا برویم تیغ در معرکه می افتد وبر می خیزد رقص شمشیر چه زیباست بیا تا برویم کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
-
امام حسین (ع)
چهارشنبه 19 دیماه سال 1386 23:44
بی درد مردم ما خدا بی درد مردم نامرد مردم ما خدا نامرد مردم از پا حسین افتادو ما بر پا بودیم زینب اسیری رفت وما بر جای بودیم از دست ما بر ریگ صحرا نطع کردند دست علم دار خدا را قطع کردند نو باوگان مصطفی را سر بریدند مرغان بستان خدا را سر بریدند در برگ ریز باغ زهرا برگ کردیم زنجیر خاییدیم وصبر مرگ کردیم چون ناکسان ننگ...
-
خاطرات
سهشنبه 18 دیماه سال 1386 16:48
شما ای خاطرات کهنه وپوسیده ز من امشب چه می خواهید در این خلوت که می میرم به کنجی یکه و تنها نمی خواهم شما از مردنم کس را خبر سازید نمی خواهم پدر بر هم زند چشمان بازم را نمی خواهم که مادر سختی جان کندنم بیند و اینک نامه ای را که چندی پیش بنوشتم اگر افتد به دست مادرم اشکی فرو ریزد اگر افتد به دست دلبرم از خود کشد فریاد...
-
یاد
سهشنبه 18 دیماه سال 1386 00:46
به یاد اخرین دیدارت امشب زار می گریم کجایی اشنای دل که من بیگانه می میرم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 دیماه سال 1386 00:32
نیمه شب دست دعا سوی خدا خواهم کرد از خدا خواهش دیدار تو را خواهم کرد
-
برج
جمعه 14 دیماه سال 1386 21:21
برفتم بر لب برجی شکسته بدیدم دختری انجا نشسته بگفتم دخترک بوسی به ما ده بگفت مگه کوری بابام اونجا نشسته
-
دو بیتی
جمعه 14 دیماه سال 1386 20:13
هر جا که دل شکسته دیدی یادی زدل شکسته ام کن هر جا قفس پرنده ای بود یادی زپر وبال بسته ام کن گفتم چشمم گفت براهش میدار گفتم جگرم گفت پر اهش می دار گفتم که دلم گفت چه داری در دل گفتم غم تو گفت نگاهش می دار هزاران دل به حسرت خون شد از عشق یکی در این میان مجنون شد از عشق خوشا عشق وخوشا نا کامی عشق خوشا رسوایی و بدنامی عشق...
-
آواره
جمعه 14 دیماه سال 1386 18:50
زاهد بودم و ترانه گویم کردی آواره کوی عاسقانم کردی سجاده نشین با وقاری بودم بازیچه کوی کودکانم کردی
-
اشعار کوتاه
جمعه 14 دیماه سال 1386 18:28
اگر چشمان من دریاست تویی فانوس شبهایش اگر حرفی زدم از گل تویی معنا ومفهومش اگر یادم رود عالم تو از یادم نخواهی رفت به شرط انکه گهگاهی تو هم از من کنی یادی وفایش با جفایش هر دو نیکوست تفاوت کی کند چون دارمش دوست یاد ان روز که در صفحه شطرنج دلت شاه عشق بودم وبا کیش رخت مات شدم مرغ را دوست دارم نه در قفس عشق را دوست دارم...
-
غم
پنجشنبه 13 دیماه سال 1386 17:10
غم امده غم امده انگشت بر در می زند با ضربه انگشت خود خنجر به قلبم می زند ای بی وفا رسم وفا از غم نیاموزی چرا غم با همه بیگانگی هر شب به ما سر می زند
-
گل
پنجشنبه 13 دیماه سال 1386 17:04
از برگ گل نازکتری از هر چه گویم بهتری خوبان فراوان دیده ام اما تو چیز دیگری
-
بوسه
پنجشنبه 13 دیماه سال 1386 17:01
بو سه مگر چیست فشار دو لب این که گنه نیست چه روز و چه شب
-
غروب
چهارشنبه 12 دیماه سال 1386 14:55
غروب عاشقان رنگش طلایی است اگر چه اخرش مرگ وجدایی است
-
رفاقت
چهارشنبه 12 دیماه سال 1386 14:52
من از چشمان خود امو ختم رسم رفاقت را که هر عضوی به درد اید به جایش دیده می گرید
-
غرور
دوشنبه 10 دیماه سال 1386 23:50
اخر کبر وغرور ما ومنی است عاقبت این نردبان بشکستنی است لاجرم هر کس که بالا تر نشست استخوانش سخت تر خواهد شکست
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 دیماه سال 1386 23:48
-
ناز
دوشنبه 10 دیماه سال 1386 23:19
هر که عاشق شد جفا بسیار می باید کشید بهر یک گل منت از صد خار می باید کشید من به مرگم راضیم اما نمی اید اجل بخت بد بین از اجل هم ناز میباید کشید